شنا
بالاخره آموزش شنات رو شروع کردیم .خیلی خدا خدا میکردم بازی در نیاری . وقتی بردمت استخر از دور دوستت رامون رو دیدی و دوییدی طرف استخر که باهاش بازی کنی . اتفاقا مامان اونم می گفت رامون کلاس و دوست نداره و نمیره . اما شما دو تا با هم تو کلاس شرکت کردین و من خیلی خیلی خوشحال شدم. سام هم میاد کلاس و من و خاله رابی کنار استخر تماشاتون میکنیم. همه بچه های کلاستون ، همکلاسهای مدرست هستن . آپریل هم که خیلی دوست داره میاد .خدا رو شکر موقعیت خوبیه که برای شنا کردن آماده شی. این امکان رو تو ایران نداشتم که من ببینم چطور شنا یاد میگیری. ا البته همچنان قبل از رفتن به استخر همین که میفهمی برای کلاس داریم میریم بهو...