امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

امیررضا پسر طلا

شنا

بالاخره آموزش شنات رو شروع کردیم .خیلی خدا خدا میکردم بازی در نیاری  . وقتی بردمت استخر از دور دوستت رامون رو دیدی و دوییدی طرف استخر که باهاش بازی کنی . اتفاقا مامان اونم می گفت رامون کلاس و دوست نداره و نمیره . اما شما دو تا با هم تو کلاس شرکت کردین و من خیلی خیلی خوشحال شدم. سام هم میاد کلاس و من و خاله رابی کنار استخر تماشاتون میکنیم. همه بچه های کلاستون ، همکلاسهای مدرست هستن . آپریل هم که خیلی دوست داره میاد .خدا رو شکر موقعیت خوبیه که برای شنا کردن آماده شی. این امکان رو تو ایران نداشتم که من ببینم چطور شنا یاد میگیری.   ا   البته همچنان قبل از رفتن به استخر همین که میفهمی برای کلاس داریم میریم بهو...
22 آبان 1390

هالووین

  بعد از یک غیبت طولانی خیلی سخته که همه چی رو بنویسم.منتظر یه پست طووووولانی باش!  حدود 3 هفته پیش بازم مریض شدی شب ها سرفه میکردی و نمی تونستی بخوابی . دکتر بهت آنتی بیونیک داد و دو تا آنتی هیستامین خیلی قوی که من بعد 3 شب دیگه بهت ندادم. خیلی روت اثر بدی داشت و بد اخلاقت میکرد .  خدا رو شکر خوب شدی. 2 هفته پیش خاله رابی و خاله شهرزاد از ایران اومدن . یه روزم پارمیدا اومد خونمون و کلی با هم بازی کردین و استخر هم رفتین. یه روزهم رفتیم پیش خاله رابی و برای سام کوچولو که حالا خیلی بزرگ شده لگو و چتر اسپایدرمن گرفتیم. اما همچنان همش دوست داری سام رو اذیت کنی نمیدونم چرا رابطه خوبی با این بچه مظلوم نداری!. ی...
15 آبان 1390
1